• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5559 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۸ مرداد

هدف از آدم‌كشي سرقت بود

«اعتماد» از پرونده مربوط به دستگيري دو قاتل سريالي گزارش مي‌دهد

گروه حوادث

«محل آخرين جنايت يك مزرعه در شهرستان قروه بود كه راز قتل‌هاي سريالي را فاش كرد.»

بامداد سوم مردادماه جاري گزارش يك حادثه تيراندازي به پليس شهرستان قروه در استان كردستان اعلام مي‌شود. آن روز سه نفر مورد هدف گلوله قرار مي‌گيرند كه دو نفر از آنها كشته مي‌شوند، اما شخصي كه از اين حادثه جان سالم به در مي‌برد صاحب مزرعه بوده كه توانسته راز اين جنايت را براي پليس فاش كند. صاحب مزرعه در مورد اين حادثه به پليس مي‌گويد: «شب حادثه دو نفر مسلح به مزرعه حمله مي‌كنند و دو نفر از افرادي كه در مزرعه من كار مي‌كردند را گروگان مي‌گيرند. آن شب وقتي به مزرعه رسيدم احساس كردم كه بايد اتفاقي رخ داده باشد. همان لحظه دو مرد مهاجم با ماسك و كلاه مرا هم گروگان مي‌گيرند. آنها مي‌گفتند كه بايد مبلغ ۲ ميليارد تومان بدهم تا آزادم كنند. البته طلا و دلار هم مي‌خواستند، اما نداشتم كه به آنها بدهم. براي همين به سمت من و يكي از افرادي كه در مزرعه‌ام كار مي‌كردند، شليك كردند. او مرد، اما من با اينكه مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته بودم، زنده ماندم. پس از تيراندازي آن دو نفر فرار مي‌كنند. يكي از آن دو نفر را شناخته بودم. او چند سال پيش كارگر مزرعه‌ام بود.»

‌فردي كه صاحب مزرعه از او به عنوان متهم نام مي‌برد؛ فردي ۳۴ ساله به نام علي بود. او اهل شهرستان بهار در استان همدان بود كه بارها به جرم درگيري دستگير و به زندان افتاده بود. ماموران پليس در شناسايي اين فرد درمي‌يابند كه برادر او نيز سال ۱۳۹۵ به اتهام قتل قصاص شده است. علي آخرين بار همراه برادرش دستگير و راهي زندان همدان مي‌شود. روز حادثه هم به همراه يكي از همدستان خود به نام حميد كه معروف به حميد كافر بوده به مزرعه مرد شاكي شليك مي‌كنند. حميد كه ۵۵ سال دارد نيز بارها به جرم كلاهبرداري، قاچاق اسلحه و... به زندان افتاده بود.

اين دو مجرم در نهايت ۱۰ مردادماه در همدان دستگير مي‌شوند و در بازجويي‌ها اعتراف مي‌كنند كه با انگيزه سرقت وارد مزرعه شده و افرادي كه در آنجا حضور داشته‌اند را به رگبار بسته‌اند. آنها پس از دستگيري انگيزه خود را از گروگانگيري و سرقت براي رسيدن به پول، طلا و دلار عنوان كرده‌اند كه موفق هم نشده‌اند به آنچه در سر داشته‌اند، برسند. همچنين آنها در اعترافات خود عنوان كرده‌اند؛ در مزرعه تعدادي گوسفند به ارزش ميلياردي و چند خودرو وجود داشته، اما هدف آنها سرقت طلا و دلار و... بوده. علي مدعي است به يكي از مقتولان و صاحب مزرعه شليك و همدستش حميد به فرد ديگري شليك كرده است. اين دو پس از بازجويي‌هاي مكرر به قتل‌هاي سريالي كه مرتكب شده بوده‌اند، اعتراف مي‌كنند.

«علي وليپور گودرزي» رييس پليس آگاهي تهران در مورد اين خبر به «اعتماد» مي‌گويد: «پس از اعترافات هولناك اين دو متهم، پرونده به دادسراي جنايي تهران فرستاده مي‌شود و تيمي از ماموران اداره دهم پليس آگاهي تهران زير نظر قاضي محمد مهدي براعه بازپرس شعبه سوم دادسرا تحقيقات خود را شروع مي‌كنند. اين دو مجرم پس از دستگيري به ۶ فقره قتل و سرقت مسلحانه اقرار مي‌كنند. آنها در اقارير خود اظهار مي‌كنند كه در دو ماه گذشته ۴ راننده خودروهاي مختلف مانند پژو، تيبا و پرايد را به قتل رسانده و اجسادشان را در بزرگراه و بيابان‌ها رها كرده‌اند. البته تحقيقات تكميلي از آنها توسط پليس اداره دهم آگاهي تهران ادامه دارد.»

 

مجرمان چند فقره از قتل‌هاي‌شان را در تهران مرتكب شده‌اند. حالا علي ۳۴ ساله با دستبند وارد اداره آگاهي تهران مي‌شود. او تمام جزييات قتل‌هايي كه مرتكب شده‌اند را به ياد دارد و با خونسردي هرچه تمام‌تر به «اعتماد» مي‌گويد كه هدفشان از جنايت‌هايي كه انجام داده‌اند؛ سرقت بوده است. او در ادامه توضيح مي‌دهد: «از روزي كه برادرم اعدام شد به مواد مخدر گرايش پيدا كردم. برادرم سال ۱۳۹۳ در شهرستان بهار در همدان به خاطر مسائل عشقي، رقيب خود را كه يك پسر جوان بود با ضربات چاقو به قتل مي‌رساند. من هم در آن درگيري حضور داشتم و به جرم مشاركت در قتل به حبس محكوم شدم، اما اسفند سال گذشته (۱۴۰۱) توانستم تخفيف بگيرم و از زندان آزاد شوم. بعد از قصاص برادرم يك بار در زندان و يك بار بعد از آزادي اقدام به خودكشي كردم، اما هر دوبار نجاتم دادند. مادرم هم بعد از اعدام برادرم مريض مي‌شود و قرص مصرف مي‌كند. وضعيت خوبي نداشتم تا اينكه حدود دو ماه پيش با حميد تصميم گرفتيم كه با اسلحه از خانه‌هاي شمال تهران پول و طلا سرقت كنيم. تمام نقشه‌ها را حميد كشيد. با حميد در زندان آشنا شده بودم. پس از آزادي مغز مرا شست‌وشو داد كه بايد هرطور شده پول داشته باشيم. آن قدر گفت كه منم قبول كردم. قرار گذاشتيم شب‌ها سراغ راننده‌هايي برويم كه شيشه‌هاي ماشين‌شان دودي است. بعد هم شروع كرديم به سرقت و آدمكشي...»

اولين قتل؛ سه راه آدران

علي به «اعتماد» مي‌گويد: «حميد براي اولين سرقت دو اسلحه كلت تهيه كرد تا يك پژو ۴۰۵ سرقت كنيم. آن شب به خاطر مصرف مواد مخدر حالت عادي نداشتيم. حميد به سمت راننده شليك كرد. سپس جسد او را در بيابان‌هاي اطراف رها كرديم. بعد از سرقت به سمت شمال تهران حركت كرديم. تصميم داشتيم آنجا كشيك بكشيم تا هر زمان يكي از ساكنان آنجا ريموت پاركينگ را براي باز كردن در زد پشت سرش وارد پاركينگ شويم و سرقت كنيم. حميد مي‌گفت؛ يك خيابان در شمال تهران است كه خانه‌هاي ويلايي دارد. اكثر شب‌ها به آنجا مي‌رفتيم تا همچين موقعيتي پيش بيايد و ما سرقت كنيم، اما نشد.

دومين قتل؛ ملارد

يك روز بعد از اولين قتل، جنايت دوم رخ داد. قتل دوم را من مرتكب شدم. در ملارد يك ماشين دربست گرفتيم. ماشين تيبا بود. هميشه يك اسلحه همراه من بود و يك اسلحه هم همراه حميد. آن شب من صندلي عقب نشستم و حميد كنار راننده. به من گفته بود هر وقت گفتم گوشي‌ام را جا گذاشته‌ام تو از پشت سر شليك كن. بعد همين كار را كردم و با شليك من راننده به قتل رسيد. حميد جسد راننده را در بيابان‌هاي اطراف ملارد رها كرد. پس از قتل دوم دوباره رفتيم سمت شمال تهران تا بتوانيم نقشه‌مان را عملي كنيم، اما موفق نشديم و برگشتيم و ماشين را در جاده رها كرديم.

سومين قتل؛ اتوبان آزادگان

بعد از اينكه دو قتل را مرتكب شديم، رفتيم همدان. بعد از مدتي از همدان برگشتيم تا قتل سوم را انجام بدهيم. ماشين دربست گرفتيم. اين‌بار ماشين پرايد بود. سوار ماشين راننده شديم و حوالي اتوبان آزادگان او را با ضربات چاقو به قتل رسانديم. اين‌بار قتل را با همدستي حميد انجام دادم و جسد مقتول را در جوي آب اطراف بزرگراه ياسيني‌ رها كرديم. باز آن شب بعد از قتل به شمال تهران رفتيم كه طبق نقشه اوليه سرقت كنيم، ولي باز هم نتوانستيم. براي همين ماشين را اطراف شهرك وليعصر رها كرديم و رفتيم.

چهارمين، پنجمين و ششمين قتل؛ ملارد و قروه

حدود بيست روز از قتل سوم گذشته بود كه از همدان برگشتيم. راننده اين‌بار تيبا داشت. او را در ملارد شكار كرديم و من با اسلحه به سمت او شليك كردم. جسد او را در بيابان‌هاي اطراف ملارد رها كرديم و با خودروي مقتول به شمال تهران رفتيم. اين‌بار ديگر از چيزي نمي‌ترسيديم و خودرو را با خود به همدان برديم. بعد هم نقشه سرقت مسلحانه از مزرعه را كشيدم. چون صاحب مزرعه را مي‌شناختم و مي‌دانستم كه وضع مالي خوبي دارد. چند سال پيش كشاورزي مي‌كردم. به همين خاطر مزرعه او را اجاره كرده بودم تا سيب زميني بكارم. آن شب هم رفتيم آنجا تا طلا و دلار سرقت كنيم، اما چيزي نصيب‌مان نشد و فقط دو نفر ديگر را به قتل رسانديم و شدند ۶ نفر.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون